انگار در آغاز عصر یخ بندان ایستاده باشم و دنیا را تماشا کنم که زیر یخ و برف مدفون میشود. حال این روزها همینقدر غریب است. مشتری مغولستان از بسته شدن بانک ها می گوید، ایمیل خودکار از مالزی رسیده که تا فلان تاریخ بسته ایم. آرژانتین از محدود کردن روابطش می گوید، روی سایت مشتری آمریکایی یک آگهی گذاشته اند که از خانه کار میکنیم و خرید و فروش تاخیر دارد. چین مرزش را روی همه ی دنیا بسته. حتی خارجی هایی که اجازه اقامت و ویزا دارند نمی توانند برگردند. سال مالی افتضحاحی است. حتی وحشتناک تر از رکود اقتصادی قبلی. خیلی کارخانه ها در حال تعدیل نیرو هستند و تجارت همه جا مختل شده. حیرت زده ام. سال 98 برای من سال عجیب و سختی بود. عمو را از دست دادم، ازدواج کردم، مهاجرت کردم، درگیر تمام کردن پایان نامه شدم و در چالش با همه ی اینها کار جدیدی را در شهر غریب و دور از تمام آشنایی ها شروع کردم. در ماه های اخیر تمام برنامه های سفر کنسل شد. از ماه عسل و سفرهای کاری تا برنامه ی آمدن به ایران. حالا سال جدید هم همینقدر سخت و پیچیده آغاز شده. شگفت زده ام، از بهم ریختن تمام دنیا، از آشفتگی از چنین آسیب پذیر بودن نوع بشر شگفت زده ام.