مثلا شبیه گل باشی
در این چند سال اخیر آنقدر خودم را کاویده ام و زیر و رو کرده ام که حالا خیلی چیزها از خودم و ضعف هایم میدانم. اصلا میتوانم سخنرانی کنم در باب نقاط ضعف و گیر و گره هایم، در باره ی ترس ها و مشکلات و درد ها و ریشه های آنها. اما اگر کسی از نیمه ی روشن وجودم بپرسد چیز زیادی برای گفتن ندارم، آنهم با تردید. یکی باید بیاید برایم از خوبی های مانده در وجودم بگوید. از چیزهای قشنگی که در من میبیند، یکی باید یادآور من به من باشد. دوستی، رفیقی، عزیزی، داشته ای...
+ نوشته شده در سه شنبه دوازدهم فروردین ۱۳۹۹ ساعت 13:55 توسط مکث
|
البته که این تمام من نیست