و زندگي ادامه داشت
مدتي است كه صبح تا شب سر و كارمان با زيبايي است. با رنگ، طراحي، سفارش، يادگيري. فضاي قشنگي است، در تركيب با پاييز. همه چيز تازه، هيجان انگيز و كمي ترسناك است. اميد به اين داريم كه تلاش ها براي تجارت جديد ثمر بخش باشد. يكسره مشغوليم، بي فرصتي براي روزمرگي يا تفريح. ماه ها زمان ميبرد تا جا بيفتيم، شناخته شويم و به نتيجه برسيم. همزمان شركت ايران با چالش هاي جدي روبروست. از آن قسمت هاي زندگيست كه بايد با چنگ و دندان بجنگي با اين اميدواري كه بعدتر شادي رسيدن را خواهي ديد.
+ نوشته شده در چهارشنبه سی و یکم شهریور ۱۴۰۰ ساعت 5:40 توسط مکث
|
البته که این تمام من نیست